ندای 2ستی

تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد

ندای 2ستی

تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست

آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست

آهسته به گوش فلک از بنده بگویید

دیگر نشود منتظر امشب قمر اینجاست

آری قمر آن فمری خوشخوان طبیعت

آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست

شمعی که به سویش من جان سوخته از شوق

پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست

تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم

یکدسته چو من عاشق بی پا و سر اینجاست

هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا

جایی که کند ناله ی عاشق اثر اینجاست

مهمان عزیزی که پی دیدن رویش

همسایه همی سرکشد از بام و در اینجاست

ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش

ای بی خبر آخر چه نشستی خبر اینجاست

آسایش امروزه شده دردسر ما

امشب دگر آسایش بی دردسر اینجاست

ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام

برخیز که باز آن بت بیدادگر اینجاست

آن زلف که چون هاله برخسار قمر بود

باز آمده چون فتنه ی دور قمر اینجاست

ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید

کامشب قمر اینجا قمر اینجا قمر اینجاست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۴۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

۰۴
ارديبهشت
  آمادگی فردی : 
باید به کارهایی که به هنگام زلزله انجام خواهید داد کاملا فکر کنید. ممکن است در منزل و یا در سالن اجتماعات، در حال تماشای تئاتر، در استادیوم، با دوستانتان، در حال زانندگی و یا مشغول انجام سایر کارهای روزمره باشید. برنامه ریزی و آمادگی باعث میشود که شما بهنگام زلزله فردی خونسرد و آرام ولی موثر باشید. باید نزدیکترین مراکز  امداد و نجات مانند کلنیکها، آتشنشانی و مراکز پلیس را بشناسید.
یک کیف شامل ضروریترین وسایل را آماده کرده و در یک مکان امن و قابل دسترس قرار دهید تا بعد از زلزله مورد استفاده قرار دهید. مهمترین نیازها بعد از زلزله عبارتند از: تغذیه، بهداشت، عملیات نجات و کمک به دیگران که برای این عملیات نیاز به ادواتی داریم که جمع آوری آنها بعد از زلزله ممکن است غیر ممکن باشد. پس بهتر است آنها را قبل از وقوع زلزله آماده کنیم و در یک کیسه و در یک مکان امن قرار دهید.
با این تجهیزات شما میتوانید خود و خانواده خود را بعد از زلزله تا رسیدن نیروهای امداد و نجات تا هفتاد و دو ساعت و یا بیشتر در خانه، محل کار و یا اتومبیل خود حفظ کنید.شما باید مایحتاج خود را بر اساس تشخیص خود در منزل، محل کار و در اتومبیل شخصیتان آماده نمایید.
 
  وسایل ضروری 
1. جعبه کمکهای اولیه شامل باند و گاز، ابزار استریل، پماد سوختگی، آنتی بیوتیک، آسپرین، یک قیچی کوچک، قطره چشمی، و داروهای مورد نیاز که هر کدام از اعضای خانواده بطور معمول در آن استفاده می کنند.
2. یک دفتر یادداشت، شامل شماره تلفن های ضروری مراکز امداد و نجات چراغ قوه و باتریهای تازه
3. رادیوی ترانزیستوری با باتری های شارژ شده.
4. یک کپسول کوچک آتش خاموش کن
5. دستکش ضخیم و کفش سبک
6. وسایل بهداشت فردی مانند حوله، صابون، مسواک، خمیر دندان، پودر شوینده، دستمال
7. انبردست و پیچ گوشتی، بیل و یک کلنگ کوچک
8. آب حداقل 4 لیتر آب برای هرکدام از افراد در یک ظرف نشک ذخیره کنید. ظرفها باید بصورت مرتب از نظر تازگی و سلامت کنترل شده و تعویض شونده.
. مواد غذایی، شامل برای سه روز بر اساس تعداد اعضای خانواده مانند غذاهای کنسروی، کمپوت، بیسکویت، آب نبات و غیره.
۰۴
ارديبهشت


1 – در پاییز و زمستان بیشتر از بهار و تابستان است ( نسبت 4 به 3 )

2 – هنگام هلال و بدر ، امکان وقوع زلزله بیشتر از سایر روزهای ماه است (5 دی ماه 82 برابر با2 ذیقعده 1424 بود )

3 – هنگام حضیض ، یعنی موقعی که ماه بیش از همیشه به زمین نزدیک است ، احتمال وقوع زلزله بیشتر است .

4 – هنگامی که ماه روی سطح نصف النهار محل مورد نظر باشد ، تکانهای زمین لرزه فراوان تر و شدید تر هستند .

5 – بین زمین لرزه و باد ، بارش  و تغییرات فشار رابطه ای وجود دارد . باد های شدید پس از بارش های بزرگ یا بالا و پایین رفتن ناگهانی فشار ، موجب کم شدن فشار روی چین خوردگی و گسل ها می شوند . فشار باد و فزونی کشند ها بر حسب وضع ماه ، در به وقوع پیوستن زمین لرزه مؤثرند .   

  

۰۳
ارديبهشت

گفته بودی دلتنگی هایم را با قاصدک ها قسمت کنم

 تا به گوش تو برسانند. می گفتی قاصدکها گوش شنوا دارند

غم هایت را در گوششان زمزمه کن و به باد بسپار .

من اکنون صاحب دشتی قاصدکم.

اما مگر تو نمی دانستی قاصدکهای خیس از اشک می میرند؟

۰۳
ارديبهشت


” گربه را دم حجله کشتن”(طنز)

 

 

 

می دانید داستان ” گربه را دم حجله کشتن” چیست؟
میگویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است.
پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند.
بر خلاف نظر همه ، او میگوید که میتواند دخترک را رام کند.
خلاصه پس از مراسم عروسی ، عروس و داماد وارد حجله میشوند و ….چند دقیقه از زفاف که میگذرد پسرک احساس تشنگی میکند .

گربه ای در اتاق وجود داشته از او میخواهد که آب بیاورد.
چند بار تکرار میکند که ای گربه برو و برای من آب بیاور.
گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا میکند.

سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار….‬
خب معلومه دختر از ترس سریع میره اب میاره
واین است که این ضرب المثل رایج شد.

۰۳
ارديبهشت

خداوندا در این دنیا گناهم چیست؟

به غیر از عاشقی پشت و پناهم چیست؟

نمی دانم کی ام،گم کرده ام خود را!

در این بی فصل بودن گناهم چیست؟

زبانم مثل سنگی سخت و ساکت شد.

نمی دانم دلیل این شعرهای گاه گاهم چیست؟؟؟

۰۳
ارديبهشت

گفت و شنود

می گویم: نمی گذارد زندگی کنم.

می گوید: تقصیر خودت است. جلوش نمی ایستی. همه چیز دست خودت است.

می گویم: دست من نیست.

می گوید: حق تو است.

می گویم: حقم را با قدرت از من ربوده است. چرا که او قوی تر است. و اینجا هم جنگل!

می گوید: تو هم قوی باش.

می گویم: نیستم.

می گوید: بشو.

می گویم: زمان می برد. جوانی ام را می برد.

می گوید: ....

چه می تواند بگوید؟ او که جای من نیست.

۰۳
ارديبهشت

زندگی کن

هنوز هم بعد از این همه سال، چهره‌ی ویلان را از یاد نمی‌برم. در واقع، در طول سی سال گذشته، همیشـه روز اول مـاه کـه حقوق بازنشستگی را دریافت می‌کنم، به یاد ویلان می‌افتم ...

ویلان پتی اف، کارمند دبیرخانه‌ی اداره بود. از مال دنیا، جز حقوق اندک کارمندی هیچ عایدی دیگری نداشت. ویلان، اول ماه که حقوق می‌گرفت و جیبش پر می‌شد، شروع می‌کرد به حرف زدن ...

روز اول ماه و هنگامی‌که که از بانک به اداره برمی‌گشت، به‌راحتی می‌شد برآمدگی جیب سمت چپش را تشخیص داد که تمام حقوقش را در آن چپانده بود.

ویلان از روزی که حقوق می‌گرفت تا روز پانزدهم ماه که پولش ته می‌کشید، نیمی از ماه سیگار برگ می‌کشید، نیمـی از مـاه مست بود و سرخوش.

من یازده سال با ویلان هم‌کار بودم. بعدها شنیدم، او سی سال آزگار به همین نحو گذران روزگار کرده است. روز آخر کـه من از اداره منتقل می‌شدم، ویلان روی سکوی جلوی دبیرخانه نشسته بود و سیگار برگ می‌کشید. به سراغش رفتم تا از او خداحافظی کنم.

کنارش نشستم و بعد از کلی حرف مفت زدن، عاقبت پرسیدم که چرا سعی نمی کند زندگی‌اش را سر و سامان بدهد تا از این وضع نجات پیدا کند؟

هیچ وقت یادم نمی‌رود. همین که سوال را پرسیدم، به سمت من برگشت و با چهره‌ای متعجب، آن هم تعجبی طبیعی و اصیل پرسید: کدام وضع؟

بهت زده شدم. همین‌طور که به او زل زده بودم، بدون این‌که حرکتی کنم، ادامه دادم:
همین زندگی نصف اشرافی، نصف گدایی!!!
ویلان با شنیدن این جمله، همان‌طور که زل زده بود به من، ادامه داد:
تا حالا سیگار برگ اصل کشیدی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا تاکسی دربست گرفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا به یک کنسرت عالی رفتی؟
گفتم: نه !
گفت: تا حالا غذای فرانسوی خوردی؟

گفتم نه

گفت: تا حالا همه پولتو برای عشقت هدیه خریدی تا سورپرایزش کنی؟
گفتم: نه !

گفت: اصلا عاشق بودی؟

گفتم: نه
گفت: تا حالا یه هفته مسکو موندی خوش بگذرونی؟
گفتم: نه !
گفت: خاک بر سرت، تا حالا زندگی کردی؟
با درماندگی گفتم: آره، .... نه، ... نمی دونم !!!

ویلان همین‌طور نگاهم می‌کرد. نگاهی تحقیرآمیز و سنگین ....

حالا که خوب نگاهش می‌کردم، مردی جذاب بود و سالم. به خودم که آمدم، ویلان جلویم ایستاده بود و تاکسی رسیده بود. ویلان سیگار برگی تعارفم کرد و بعد جمله‌ای را گفت. جمله‌ای را گفت که مسیر زندگی‌ام را به کلی عوض کرد.

ویلان پرسید: می‌دونی تا کی زنده‌ای؟
جواب دادم: نه !
ویلان گفت: پس سعی کن دست کم نصف ماه رو زندگی کنی

۰۳
ارديبهشت

حباب!

وقتی یکی با توهمات خودش خوشه و این توهما ضرری به کسی نمی رسونه و فقط باعث خوشی خودش میشه, اصلا انصاف نیست که سعی کنی بهش بفهمونی که همه ی اونا مزخرفن و باید از دنیایی که واسه خودش ساخته دل بکنه و واقعیتو قبول کنه...بذار به حال خودش باشه... دنیای قشنگ اون بدون اونا نابود میشه.....چرا باید راضی به از بین رفتن دنیای یه آدم-هر چند یه دنیای ساختگی- باشی؟

اما اگه شروع کرد به مزاحمت ایجاد کردن واسه بقیه و دنیای ساخته شده توسط خودشو به بقیه تحمیل کردن و تجاوز کردن به دنیاهای بقیه, باید در کمال بی رحمی یه سوزن بگیری دستت و اون حباب ساخته شده بالا سر طرفو که همه ی  چرندیات زاییده ی  ذهنش توشه بترکونی و بعد بشینی و زجر کشیدنشو تماشا کنی!!

 

۰۳
ارديبهشت

هرکی تورو ازم گرفت الهی بیچاره بشه

روزه قیامت که رسید مجرم و آواره بشه

به آب آتیش میزنم فکرت نمیره از سرم

می خوام فراموشت کنم

اما بازم عاشق ترم

طفلی دل عاشق من نشد تورو نگه داره

فقط یادم میاد نوشت چشماتو خیلی دوست داره

۰۳
ارديبهشت

ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم. (دکتر شریعتی)