ندای 2ستی

تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد

ندای 2ستی

تا توانی دلی به دست آور دل شکستن هنر نمی باشد

از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست

آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست

آهسته به گوش فلک از بنده بگویید

دیگر نشود منتظر امشب قمر اینجاست

آری قمر آن فمری خوشخوان طبیعت

آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست

شمعی که به سویش من جان سوخته از شوق

پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست

تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم

یکدسته چو من عاشق بی پا و سر اینجاست

هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا

جایی که کند ناله ی عاشق اثر اینجاست

مهمان عزیزی که پی دیدن رویش

همسایه همی سرکشد از بام و در اینجاست

ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش

ای بی خبر آخر چه نشستی خبر اینجاست

آسایش امروزه شده دردسر ما

امشب دگر آسایش بی دردسر اینجاست

ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام

برخیز که باز آن بت بیدادگر اینجاست

آن زلف که چون هاله برخسار قمر بود

باز آمده چون فتنه ی دور قمر اینجاست

ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید

کامشب قمر اینجا قمر اینجا قمر اینجاست

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
نویسندگان

۸ مطلب با موضوع «دوستی :: خواندنی» ثبت شده است

۱۲
آبان

شوخی با خدا

خداوندا !

اگر روزی‌ بشر گردی‌
ز حال بندگانت با خبر گردی‌
پشیمان می ‌شوی‌ از قصه خلقت از این بودن ، از این بدعت
خداوندا تو مسئولی
خداوندا تو می ‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن
در این دنیا چه دشوار است
چه رنجی ‌می ‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است . . .

۱۲
آبان

مقتل امام حسین علیه السلام

امام حسین علیه السلام، محرم

امام حسین(علیه السلام) فرزند امام علی بن ابیطالب(علیه السلام) و بزرگ بانوی عالم، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است. او در روز سوم یا پنجم ماه شعبان سال چهارم هجرت، بعد از امام حسن مجتبی در مدینه به دنیا آمد. در روایات فراوانی آمده است که آن حضرت از بطن مادر در شش ماهگی - چون یحیی بن زکریا(علیه السلام) - به دنیا آمد.(1) حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) هشت سال با جد خود و سی و هشت سال همراه با پدر و چهل و هشت سال با برادرش امام مجتبی(علیه السلام) و ده سال پس از امام مجتبی(علیه السلام) زندگی کرده است. شهادت سومین امام ما در سال 61 هجری اتفاق افتاده است. بنابراین عمر شریف ایشان 57 سال و چهار ماه و 25 روز خواهد بود.(2)

 

۱۱
آبان


جملات عاشقانه انگلیسی

 

Dont Wait Until It Is Too Latet , Tell SomeOne How Much You Love

How Much You Care , Because When They're Gone No Matter How Loud You Shout

And Cry , They Won't Hear You Anymore

صبر نکن ، هرچه قدر هم دیر شده ، بهش بگو چقدر عاشقشی

چه قدر برای تو اهمیت داره ، چون اگه اون بره دیگه مهم نیست

هرچه قدر که تو فریاد بزنی و بلند گریه کنی ، اون دیگه صداتو نمیشنوه


Don’t fall in love with someone you can live with

fall in love with someone you can’t live without

عاشق کسی نباش که بتونی باهاش زندگی کنی

عاشق کسی باش که بدون اون نتونی زندگی کنی

۲۹
مهر

اینا دیگه کین !!!!!!!
امروز از یه دختره پرسیدم از اینجا چطوری برم میدون ونک؟
برگشته میگه باید سوال کنی!
بهش میگم به نظرت الان دارم جفتگیری میکنم!میگه:از اولم فهمیدم میخوای شماره بدی!

۱۵
مهر

ببخش منو که باعث عذاب وجدانت شدم


ببخش منو که بچگی کردم و خواهانت شدم


ببخش که التماس من می لرزونه دل تو رو


ببخش که میخوام بدونم هر لحظه ای حال تو رو


تو رو خدا ببخش اگه غرورم و جا می ذارم


وقتی که اسم تو میاد رو همه چی پا میذارم


عزیز من ببخش اگه فراموشت نمی کنم


ببخش که تو خیالمم حتی بوست نمی کنم


ببخش که نیمه های شب فاصله رو داد میزنم


ببخش که توی خوابمم اسمت و فریاد میزنم


ببخش که دست من هنوز لایق دستات نشده


راستی بدون که قلب من دلخور از حرفات نشده

۱۵
مهر

در این مطلب یک تست جالب روانشناسی مطرح می شود که ارتباط شما را با دوست داشتن تا حدی مشخص می کند پاسخ دادن و مشاهده نتیجهء این تست خالی از لطف نیست.

سوال اول:

شما به طرف خانه کسی که دوست دارید می روید.دو راه برای رسیدن به انجا وجود دارد:

 

ـ یکی کوتاه و مستقیم است که شما را سریع به مقصد می رساند ولی خیلی ساده و خسته کننده است

ـ اما راه دوم به طور قابل ملاحظه ای طولانی تر است ولی پر از مناظر زیبا و جالب است.

 

حال شما کدام راه را برای رسیدن به خانه محبوبتان انتخاب می کنید؟راه کوتاه یا بلند؟

 

 

سوال دوم:

 

در راه دو بوته گل رز می بینید. یکی پر از رزهای قرمز و دیگری پر از رزهای سفید. شما تصمیم می گیرید 20 شاخه از رزها را برای او بچینید. چند تا را سفید و چند تا را قرمز انتخاب می کنید

(شما می توانید یا همه را یا از ترکیب دو رنگ انتخاب کنید)

 

 

سوال سوم:

 

با لاخره شما به خانه دوست یا معشوقتان می رسید و یکی از افراد خانوادهء او در را بر روی شما باز می کند.شما می توانید از او بخواهید که دوستتان را صدا بزند یا اینکه خودتان او را خبر کنید.

حالا چکار می کنید؟

 

 

سوال چهارم:

 

شما وارد منزل شده به اتاق دوستتان می روید ولی کسی آنجا نیست. پس تصمیم می گیرید رزها را همان جا بگذارید.

ترجیح می دهید آنها را لب پنجره بگذارید یا روی تخت؟

 

 

سوال پنجم:

 

شب می شود شما و او هر کدام در اتاقهای جداگانه ای می خوابید. صبح زمانی که بیدار شدید به اتاق او می روید: دوست دارید شما وقتی که آنجا می روید او خواب باشد یا بیدار؟

 

 

سوال آخر:

 

وقت برگشتن به خانه است آیا راه کوتاه و ساده را انتخاب می کنید؟ یا ترجیح می دهید از راه طولانی و جالب تر بوید؟

 

جوابها رادر ادامه مطلب ببینید

۱۳
ارديبهشت

گاهی وقتا زندگی به اون قشنگی که فکر میکنیم نیست...

 

وقتی خوشی واسمون از در و دیوار میباره

 

غم یه گوشه نشسته و داره به حماقت ما میخنده

 

که با چه چیزایی خوشیم...

 

وقتی میخوایم باور کنیم که خوشبختیم

 

زندگی اون روی تلخشوبهمون نشون میده...

 

اون رویی که فقط دوری و جدایی و فاصله معنی شه...
۰۳
ارديبهشت

ترجیح می دهم با کفش هایم در خیابان راه بروم و به خدا فکر کنم تا اینکه در مسجد بنشینم و به کفش هایم فکر کنم. (دکتر شریعتی)