از کوری چشم فلک امشب قمر اینجاست
آری قمر امشب به خدا تا سحر اینجاست
آهسته به گوش فلک از بنده بگویید
دیگر نشود منتظر امشب قمر اینجاست
آری قمر آن فمری خوشخوان طبیعت
آن نغمه سرا بلبل باغ هنر اینجاست
شمعی که به سویش من جان سوخته از شوق
پروانه صفت باز کنم بال و پر اینجاست
تنها نه من از شوق سر از پا نشناسم
یکدسته چو من عاشق بی پا و سر اینجاست
هر ناله که داری بکن ای عاشق شیدا
جایی که کند ناله ی عاشق اثر اینجاست
مهمان عزیزی که پی دیدن رویش
همسایه همی سرکشد از بام و در اینجاست
ساز خوش و آواز خوش و باده دلکش
ای بی خبر آخر چه نشستی خبر اینجاست
آسایش امروزه شده دردسر ما
امشب دگر آسایش بی دردسر اینجاست
ای عاشق روی قمر ای ایرج ناکام
برخیز که باز آن بت بیدادگر اینجاست
آن زلف که چون هاله برخسار قمر بود
باز آمده چون فتنه ی دور قمر اینجاست
ای کاش سحر ناید و خورشید نزاید
کامشب قمر اینجا قمر اینجا قمر اینجاست